بررسی سریال آخرین مرز (The Last Frontier) در اپل تی وی پلاس
«آخرین مرز» یا The Last Frontier که در برخی ترجمه های فارسی «آخرین سنگر» هم نام دارد یکی از جدیدترین تریلر های تلویزیونی اپل تی وی پلاس است که از اکتبر 2025 پخش شده و خیلی سریع سر و صدای زیادی بین طرفداران سریال های اکشن و تریلر جاسوسی به راه انداخته است. در جزئیات این فیلم روی ویکی پدیا آمده است که این سریال محصول Apple Studios است و توسط جان بوکنکمپ و ریچارد دی اویدیو ساخته شده؛ همان تیمی که قبلا با «The Blacklist» نشان داده بودند چطور می شود در تلویزیون، داستان های بزرگ و پر از توطئه تعریف کرد.
در ظاهر، همه چیز برای یک سریال پرهیجان مهیا است: یک مارشال تنها در آلاسکا، سقوط یک هواپیمای حامل زندانیان خطرناک، جنگ برای بقا در برف و یخ و یک توطئه ی پنهان که کم کم از دل این حادثه بیرون می آید. اما وقتی سراغ نظر منتقدان و مخاطبان می رویم تصویر خیلی یکدست و درخشان نیست. امتیاز منتقدان سریال آخرین مرز در Rotten Tomatoes حدود 46 درصد و امتیاز مخاطبان آن حدود 55 درصد است، در حالی که نمره ی کاربران در IMDB نزدیک به 6.9 از 10 قرار گرفته؛ یعنی سریالی با بازخورد کاملا دو قطبی که هم تعریف جدی دارد و هم انتقاد تند.

من شب گذشته اولین اپیزود این سریال را تماشا کردم و تصمیم گرفتم در مقاله ی امروز وبسایت اپل 98، فیلم «آخرین مرز» را نه مثل سایت های دانلود که فقط خلاصه ی داستان و لینک دانلود ارائه می کنند، بلکه با تکیه بر نقد های جدی رسانه هایی مثل Variety، RogerEbert، Pajiba و دیگر منابع تحلیلی بررسی کنم. بنابراین در این مقاله نقاط قوت سریال آخرین مرز در اکشن و فضاسازی را توضیح می دهم، مشکلات جدی آن در ساختار جاسوسی و ملودرام های خانوادگی را باز می کنم و در نهایت به یک جمع بندی روشن می رسم تا شما بتوانید بهتر تصمیم بگیرید که آیا واقعا ارزش دارد برای The Last Frontier وقت بگذارید یا نه؟ خب؛ برویم!
داستان و ایده اصلی فیلم The Last Frontier؛ وقتی Con Air در برف های آلاسکا فرود می آید

طبق تعریفی که در خبرگزاری اپل تی وی آمده است، هسته ی داستان «آخرین مرز» در عین وسوسه کننده بودنش ساده و جذاب است. فرانک رمنیک، مارشال ایالات متحده، تنها مسئول اجرای قانون در یک منطقه س وسیع و خلوت در نزدیکی فیربنکس آلاسکا (Fairbanks) است؛ جایی که یک زندگی آرام، سخت اما قابل پیش بینی دارد. درست وقتی که یک هواپیمای ترابری حامل ده ها زندانی خطرناک در منطقه سقوط می کند و زندانی ها در دل برف و بوران فرار می کنند این آرامش از هم می پاشد.
از همین جا، مقایسه های زیاد با فیلم Con Air شروع شده است؛ رسانه هایی مثل Hollywood Reporter و WhatToWatch صراحتا اشاره کرده اند که The Last Frontier مانند نسخه ای برفی از Con Air است که به جای صحرای گرم، ما را وسط برف و یخ آلاسکا می اندازد.
در کنار فرانک، دو محور مهم دیگر هم وارد بازی می شوند. یک طرف، مأمور سیا سیدنی اسکافیلد است که با هاولاک ارتباط شخصی دارد و به محض سقوط هواپیما وارد فیربنکس می شود. طرف دیگر، خود هاولاک یا لوی هارتمن است؛ دارایی سابق سیا که حالا به تهدیدی برای همان سازمان تبدیل شده و گذشته اش با سیدنی، موتور اصلی خط جاسوسی سریال است.
از نظر ایده، «آخرین مرز» ترکیب موفقی از چند ژانر است: سریال پلیسی ماجراجویانه، تریلر جاسوسی، درام خانوادگی و بقا در طبیعت وحشی. ولی خب حتما دلیلی داشته که امتیاز IMDB آخرین مرز، 6.9 شده! مشکل از جایی شروع می شود که همه ی این خط ها تلاش می کنند همزمان در مرکز توجه باشند و سریال عملا نمی تواند تصمیم بگیرد دقیقا می خواهد چه کار کند.
فضای آلاسکا؛ نقطه قوتی که تا انتها کشش لازم را دارد

بخش بزرگی از جذابیت The Last Frontier به فضای آلاسکایی آن برمی گردد. برف های عمیق، جنگل های یخ زده، جاده های خلوت و هواپیمای سوخته در دل سفید بیکران، همه دست به دست هم می دهند تا احساس انزوا و یک خطر دائمی را بسازند. اپل تی وی پلاس در تریلر رسمی سریال و تصاویر تبلیغاتی، شدیدا روی این فضا تمرکز و سرمایه گذاری کرده و نتیجه از نظر بصری واقعا جذاب از آب درآمده است.
هر قسمت، چند سکانس اکشن در فضای باز دارد که روی اسنوموبیل، اسب، هلیکوپتر یا کامیون در لبه ی صخره ی یخی می گذرد و همین ها باعث شده خیلی از مخاطبان و وبسایت های تخصصی مانند سایت Decider اپیزود های اول The Last Frontierرا «یکی از بهترین پایلوت های چند سال اخیر» بنامند.
اپیزود اول که توسط سام هارگریو (کارگردان Extraction) ساخته شده، به زیبایی تحت تاثیر تجربیات سینمایی اوست. نبرد های طولانی با برداشت های نسبتا ممتد، استفاده از فضاهای بسته مثل هواپیما و انبار و دوربینی که همیشه در حال دویدن است و حس استرس و درگیری را تشدید می کند. به همین دلیل قسمت ابتدایی پر انرژی و پر ضرب آهنگی است که اگر همین رویکرد تا آخر حفظ می شد، امروز درباره ی یک سریال اکشن خیلی محبوب تر صحبت می کردیم. این برداشت شخصی من است اما اگر وبسایت Roger Ebert را بخوانید می بینید آنها هم به این قضیه اشاره و آن را تایید کرده اند.
با این حال اگرچه بسیاری از سایت های فارسی زبان مثل زرد فیلم و تن مووی، «آخرین مرز» را به عنوان یک اکشن هیجان انگیز معرفی و سرگرم کننده بودنش را تایید کرده اند، نقد های جدی غربی مرتب تکرار می کنند که این جذابیت بصری و اکشن های خوب، زیر بار یک روایت کشدار و توطئه ی جاسوسی نسبتا کلیشه ای له می شود. حالا این یعنی چه؟
سریال بین دو هویت گیر کرده است؛ تعقیب زندانی های فراری یا توطئه جاسوسی پیچیده؟

تقریبا تمام نقد های جدی درباره The Last Frontier روی یک نکته اتفاق نظر دارند: سریال بین دو حالت کاملا متفاوت مدام رفت و برگشت می کند و هیچ کدام را تا آخر به شکل سالم اجرا نمی کند!
در حالت اول، ما یک سریال پلیسی هفتگی داریم که در آن فرانک و تیم کوچکش در هر قسمت سراغ یکی از زندانی های فراری می روند. هر زندانی شخصیت خودش را دارد؛ از خلافکار عجیب و غریب تا پزشک دیوانه و کلاهبردار حرفه ای. منتقدی مثل برایان تالریکو در RogerEbert این بخش را «حالت سرگرم کننده» ی سریال می داند که واقعا اثرگذار است. به عقیده ی او ترکیب اکشن، تعقیب و گریز، لوکیشن های متنوع و خلافکارهای متنوع، بیننده را مجاب به تماشای فیلم می کند.
در حالت دوم اما سریال تلاش می کند یک تریلر جاسوسی بزرگ و جدی باشد؛ پایگاه داده ی محرمانه، هکر های روس، پروتکل های سرّی با اسامی عجیبی مثل Archive Six و XenoGate و بحث هایی درباره ی دولتِ در سایه (پنهان) و عملیات سرّی سیاه. خیلی از منتقدان، از جمله Variety، این خط داستانی را «کلیشه ای و بیش از حد کلی» توصیف کرده اند که عملا فقط نقش وزن اضافه را در ساختار سریال بازی می کند. البته به عنوان یک تماشاگر عادی این مسئله خیلی جذاب به نظر می رسد و حتی خیلی افراد همین جاسوس بازی فیلم را جنبه ی مثبت آن می دانند.
نکته این جاست که The Last Frontier به عنوان یک سریال نمی تواند بین دو هویت موجود، یکی را انتخاب کند. از یک طرف، هر قسمت چند سکانس خوب تعقیب و اکشن دارد که کاملا حس «سریال پلیسی در طبیعت مهیب و وحشی آلاسکا» را منتقل می کند. از طرف دیگر، قسمتی دیگر از زمان اپیزود صرف فلش بک های طولانی بین سیدنی و هاولاک و دیالوگ های سنگین درباره ی خیانت، عملیات محرمانه و سازمان های در سایه می شود.
منتقد هایی مثل دیوید اوپی از Empire خلاصه این مشکل را این طور بیان کرده اند: «آخرین مرز با شروع و پایانی قوی کارش را آغاز و تمام می کند، اما وسط مسیر مثل هواپیمای خودش سقوط می کند؛ با انحراف های کند و کشداری که تبحر و جذابیت بازیگران را هدر می دهند و ایده های جذاب را خاک می کند.»
شخصیت ها و بازی ها؛ از مارشال خسته تا جاسوس متزلزل

شخصیت مرکزی سریال فرانک رمنیک است؛ مارشال آمریکایی که سال ها در شیکاگو با جنایت و خشونت درگیر بوده و حالا به زادگاهش برگشته تا در کنار همسرش سارا و پسر نوجوانش لوک، یک اقامتگاه بومگردی کوچک راه بیندازد و بازنشستگی آرامی داشته باشد. سقوط هواپیمای زندانی ها دقیقا در لحظه ای رخ می دهد که او آماده است از این زندگی پر استرس فاصله بگیرد و دوباره در اتاق بازجویی و تعقیب و گریز غرق نشود.
از حق نگذریم انتخاب جیسون کلارک برای این نقش انتخاب هوشمندانه ای بوده است؛ چهره ی خسته، بدن آماده برای اکشن و توان بازی در دو حالت پدر مضطرب و مامور خشن از نقاط قوت اوست. مشکل اما از جایی شروع می شود که سریال، بار زیادی از ملودرام خانوادگی را روی دوش او می اندازد؛ فلش بک های طولانی از گذشته ی شیکاگو، بحث های تکراری با همسر، رابطه ی پیچیده با پسر و احساس گناه انباشته ای که حداقل من فکر می کنم گاهی بیش از اندازه توضیح داده می شود. در بسیاری از نقد ها تاکید شده که این ملودرام های خانگی اگر در حد چاشنی باقی می ماندند، به شخصیت عمق می دادند ولی در حال حاضر، به کش آمدن بیهوده ی اپیزود ها کمک می کنند. البته ما خودمان نظیرش را در فیلم ستایش داشته ایم و خب می بینید که خیلی ها این کش و قوس ها را هم دوست دارند :)))))))
در طرف دیگر، سیدنی اسکافیلد با بازی هیلی بنت قرار دارد؛ مامور CIA که ظاهرا باید ترکیبی از حرفه ای بودن، زخم های عاطفی و پیچیدگی اخلاقی را در خود داشته باشد. اما تعداد زیادی از منتقدان معتقدند بنت در این نقش چندان متقاعد کننده حاضر نشده و رابطه اش با هاولاک آنقدری که سریال ادعا می کند عمیق و پیچیده به نظر نمی آید.
هاولاک یا لوی هارتمن با بازی دومینیک کوپر هم از آن شخصیت هاییست که روی کاغذ می تواند موتور اصلی داستان باشد: نیروی سابق سیا که حالا مقابل سازمان می ایستد و هم هدفِ تعقیب است و هم کلید فهمیدن توطئه. اما سریال بخشی از زمان او را صرف مونولوگ های نسبتا کلی درباره ی قدرت، خیانت و کنترل می کند و کمتر اجازه می دهد به عنوان یک شخصیت خاکستری واقعا در دل داستان زنده شود.
از همه تلخ تر، برخورد سریال با بازیگران قدرتمندی مثل آلفری وودارد است. وودارد در نقش مدیر ارشد سیا در لانگلی حضور دارد و طبیعتا می توانست ستون مهمی برای داستان باشد. اما در عمل نقش او به چند صحنه ی محدود در اتاق های شیک اداری خلاصه شده. اگر بخواهم این جایگاه را با یک فیلم ایرانی مقایسه کنم می توانم بگویم تقریبا مانند شخصیت مهران مدیری در فیلم سینمایی آقای زالو! بسیاری از نقد ها حاکی از آنند که آلفردی وودارد در این فیلم هدر رفته و این مایه ی تاسف است!
ریتم، طول اپیزود ها و مشکل کش آمدن داستان

یکی از نقاط ضعف تکراری در نقد های The Last Frontier بحث زمان بندی و طول اپیزود ها است. طبق اطلاعات رسمی، اپیزود های فصل اول معمولا بین 52 تا 61 دقیقه طول می کشند؛ یعنی نزدیک به فرمت سریال های پرستیژ. مشکل اینجاست که سریال واقعا محتوای کافی برای توجیه این زمان را ندارد.
منتقد های مختلف از RogerEbert تا Pajiba معتقدند این داستان می توانست یا در قالب یک فیلم بلند یا یک مینی سریال کوتاه بسیار بهتر جواب بدهد. قسمت اول و آخر از نظر ریتم، تعلیق و تمرکز بر اکشن به خوبی چیده شده اند اما در بخش میانی فصل، تعداد زیادی فلش بک، مکالمات طولانی در راهرو های ادارات و صحنه های خانوادگی اضافه شتاب داستان را می گیرند.
واکنش منتقدان و مخاطبان فیلم آخرین مرز؛ بین «تریلر مهیج» و «سریال فراموش شدنی»
اگر از زاویه ی سختگیر ترین انتقادگران به سریال نگاه کنیم تصویر کاملا واضح است. در راتن تومیتوز، امتیاز منتقدان فصل اول حدود 46 درصد و امتیاز مخاطبان حدود 55 درصد ثبت شده؛ هم در بخش نقد های کلی و هم در بخش «Critics Consensus» تاکید شده که The Last Frontier «یک فرضیه ی عالی را هدر می دهد و برای زمانی بیش از حد طولانی کش می آید تا بتواند هیجان خود را حفظ کند».
در سایت هایی مثل CBR و ScreenRant هم دقیقا همین ایده تکرار شده؛ آنها می گویند سریال با نمره ی متوسط در راتن تومیتوز شروع کرده و نقد ها از همان ابتدا به «داستان کلیشه ای»، «پایان قابل پیش بینی» و «تکیه بیش از حد به صحنه های خشن» اشاره داشته اند.

در مقابل، بخشی از رسانه ها و مخاطبان عام، نگاه مهربان تری دارند و خب اصل ماجرا هم همین است! به قول معروف علف باید به دهن بزی شیرین بیاید! وبسایت Hello Magazine در رابطه با فیلم آخرین مرز از یک «تریلر جنایی 10 قسمتی» صحبت می کند که مخاطبان بعد از پخش دو اپیزود اول، آن را «میخکوب کننده» و «یکی از بهترین پایلوت های چند سال اخیر» نامیده اند. در IMDB هم که بیشتر تحت تاثیر رأی کاربران است، سریال نمره ی نسبتا قابل قبول نزدیک به 6.9 از 10 گرفته است.
البته وبسایت Pajiba هم جمع بندی جالبی دارد: «این سریال مثل فصل دوم سریال Hijack با بازی ادریس البا، بیشتر حس سریال های Prime Video یا شبکه های قدیمی را می دهد؛ دیدنش بد نیست، قابل تماشاست ولی فراموش شدنیست و احتمالا اگر به جای سریال 10 قسمتی، یک فیلم دو ساعته بود نتیجه ی یکدست تری می شد».
آیا The Last Frontier ارزش تماشا دارد؟

اگر از زاویه ی طرفدار تریلر های اکشن آلاسکایی به قضیه نگاه کنیم، جواب مثبت است. خود من به شخصه از تماشای این سریال حس خوبی گرفتم. اگر دنبال سریالی هستید که در آن یک مارشال خشن با گذشته ای سنگین در برف و یخ دنبال زندانی های فراری می دود، اسنوموبیل و هلیکوپتر و کامیون از صخره آویزان می شوند و در هر قسمت حداقل یک خلافکار مشتی سر راهش قرار می گیرد، The Last Frontier این نیاز را تا حد زیادی برآورده می کند. قسمت اول واقعا جذاب است، چند اپیزود میانی هنوز اکشن های خوبی دارند و قسمت پایانی هم دوباره کمی به قدرت اولیه برمی گردد.
اما اگر برایتان داستان مهم تر از اکشن است و از تریلر جاسوسی توقع دارید طرحی منسجم، غافلگیر کننده و سرپا داشته باشد احتمالا این سریال برایتان چندان دلچسب نباشد. توطئه ی مرکزی با وجود تمام اسم های پیچیده و مکانیسم های ظاهرا بزرگ، در نهایت به چیزی می رسد که قبلا بارها در سریال های دیگر دیده ایم. ملودرام خانوادگی فرانک و زخم های شخصی سیدنی هم به جای این که به شخصیت ها عمق بدهد، در بسیاری از لحظات فقط سرعت روایت را کم می کند.
از منظر یک مخاطب سختگیر می توان گفت The Last Frontier اگر به جای یک فصل 10 قسمتی، یک مینی سریال 4 قسمتی یا یک فیلم بلند بود شاید امروز در لیست تماشالازم های ما قرار می گرفت. اما در شکل فعلی بیشتر در دسته ی پیشنهادی ما قرار می گیرد.
تماشای فیلم The last Frontier در ایران

از نظر حقوقی و فنی تنها راه قانونی و با کیفیت برای تماشای The Last Frontier، داشتن اشتراک Apple TV+ است. چون این سریال به طور انحصاری روی این سرویس منتشر شده و حتی در سایت هایی مثل Amazon تنها به صورت لینک تماشا روی Apple TV+ ارائه می شود.
برای کاربران داخل ایران به خاطر تحریم ها و محدودیت های پرداخت، تهیه ی مستقیم اشتراک اپل تی وی پلاس معمولا دردسر بزرگی است. اینجا دقیقا جایی است که نقش اپل 98 پررنگ می شود. شما می توانید اشتراک Apple TV+ را به صورت آماده و با تحویل فوری واقعی از طریق صفحه «خرید اپل تی وی پلاس» در سایت اپل 98 تهیه کنید. اشتراک روی اپل آیدی خودتان فعال می شود، نیازی به دادن رمز عبور نیست و پشتیبانی 24 ساعته هم همراه شماست تا اگر موقع فعالسازی مشکل داشتید، راهنمایی بگیرید
جمع بندی نهایی؛ «آخرین مرز» برای چه کسانی مناسب است؟
اگر بخواهیم خیلی صریح و بدون اغراق جمع بندی کنیم، سریال آخرین مرز یک سریال اکشن آلاسکایی خوب و نسبتا گیراست، نه یک شاهکار تریلر جاسوسی. فرضیه ی اولیه در حد بهترین ایده های تلویزیونی چند سال اخیر است، اپیزود اول و پایانی تا حد زیادی به این پتانسیل وفادار می مانند و اکشن های بیرونی و فضای آلاسکا قطعا ارزش دیدن دارند. اما وسط فصل، همان طور که منتقدان بار ها گفته اند زیر وزن توطئه های کلیشه ای، اصطلاحات پیچیده ی بدون پشتوانه و ملودرام های خانگی کش می آید و انرژی اولیه را از دست می دهد.